پارت بیست و دوم :


اردوان من را به اتاق خواب پدر مادر آورده بود و روی تخت پدر و مادرم داشت به من تجاوز می کرد. بیش تر دست و پا زدم تا دیر نشده از دست اردوان رها شوم اما او حرص تر عمل کرد

و زیر گوشم زمزمه کرد:

ـ چیه؟ خوشت نمیاد، نکنه دلت می خواد د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.